حضرت مهدى موعود (عج) از نگاه صدر المتالهين
آيت الله حسن ممدوحى
|
اشاره: مرحوم صدر المتألهين رضوان الله عليه، از اعلام بزرگ اسلام و از تواناترين مدافعان راستين سنّت الهي و نبوي بودهاند.
ايشان، در شرح بر كافي، نكات دقيق و گرهگشايي را در ذيل احاديث باب امامت، دربارهي حضرت مهدي (عج) دارند.
وي، ((انسان معصوم)) را علّت پيدايش خلقت و عامل تداوم آن ميداند و ميگويد: جهان، به سبب وجود خاتم الاولياءعليه السلام است كه برپا است و روي عدالت جهاني را خواهد ديد.
نوشتار حاضر، بررسي و شرحي بر چند نكته از نكات گران سنگ ايشان دربارهي امامت است.
مرحوم قدوة الموحّدين و رئيس المحققين، صدرالدين محمّد شيرازي، از اَعلامِ بزرگ اسلام و از تواناترين مدافعان راستين سنّت الهي و نبوي بودهاند. وي، جامع علوم شريعت اسلام و حاوي فنون معارف قرآني است.
اين رجل الهي، به هر نقطهي سر بسته كه توجّه كرده، گره گشا بوده و به هر سو كه قلم او رقم زده، ابتكار و اكتشاف حقائق معرفتي باريده است.
ايشان، در زمينهي اثبات امامت، در جاي جاي كتب عميق و دقيقاش، درخششي منحصر به فرد دارد.
در شرح اصول كافي فصلي را به نام ((إنَّ الحُجَّةَ لاتقوم للّهِ علي خلقه إلّا بإمام)) گشوده است. منظور ايشان، اين است كه خداي تعالي دستورها و فرمانهاي بسياري را به وسيلهي قرآن كريم فرستاده است ولكن همهي اين دستورها و فرمانها آنگاه الزام آور است و بر مردم عمل به آنها حتم و لازم است كه در كنار قرآن كريم، عالِمِ آگاه معصوم از طرف خداي متعال نصب شده باشد؛ زيرا، كسي ميتواند حجّت بر مردم باشد و قول و فعل او، اسوهي آنان و اتباع و پيروي از او، ضروري و حتمي باشد، كه اوّلاً احتمال پيدايش خطا و اشتباه و غلبهي هواهاي نفساني بر او محال باشد. و ثانياً، عالِم و آگاه به عوالم مختلف هستي، عالم مثال و برزخ و قيامت و... باشد و نيز داراي كرامتهاي خارق العاده باشد، و راههاي نجات از عذاب قيامت و خلاصي از مكايد شيطان را بداند و بر اسرار قرآن و متشابهات و محكمات قرآن، عالِم، و ناسخ و منسوخ آيات را بداند و رابطهي متصل بين زمين و آسمان را حفظ كند، و با منطق وحي و فرشتگان، آشنا باشد و به رموز باطن و ظاهر عالَم، آگاهي مطلق داشته باشد، و طريق بندگي و عبادت صحيح و خداپسند را بشناسد و تناسب عبادت را با روح انسان و با عوالم پس از اين جهان بداند و با مقام قرب به حضرت اِله عالم، به خوبي، آشنا باشد.
چنين رهبر معصومي، همانند مدّعيان بي خبر از راه و رسم هدايت بشري نيست كه:
((يعلمون ظاهراً من الحياة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون.))
پس اگر چنين رهبر معصومي در كنار قرآن نباشد، قرآن، به تنهايي حجّت بر بندگان خدا نيست؛ زيرا جز معصومان، آگاهي به اسرار و رموز قرآني، نداشتند و ندارند.
پس قرآن، حتماً، قرين و عِدل خود را كه امام معصومعليه السلام است، بايد در كنار داشته باشد. به همين جهت است كه شيعه و سني، از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل كردهاند كه آن حضرت فرمود:
إنّي تارك فيكم الثّقلين: كتاب اللهِ و عترتي و لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض...
در روايت چهارم همين فصل، آمده است كه:
قال أبو عبداللهعليه السلام: الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق...؛
يعني، ائمهعليهم السلام از طرف خدا، قبل از خلق خلايق، حجّت بودهاند و همراه با آنان نيز حجّتاند و پس از انقراض عالم نيز حجّت هستند.
ايشان، در توضيح اين روايت پر بار و سنگين ميفرمايد: خداي منّان متعال، نظام هستي را براي پيدايش نفوس كامل و ذوات عالي و انوار شامخ آفريد و ارادهي اوّليه از پيدايش جملگي نظام صنع، آن است كه در خط استكمال و تماميّت وجودي آن بزرگواران قرار گيرند.
البته، از آثار وجودي آن بزرگواران نيز هدايت بشري و راهنمايي نسل آدمي، بلكه ثقلين است و اين، خود، نكتهايست كه از دقيقترين مسايل كلام و فلسفهي الهي شمرده ميشود؛ زيرا، عقل قطعي، حاكم است كه هرگز، پر ارزشترين و گرانبهاترين موجود در عالم، نبايد خرج موجودات كم ارزش گردد. به ديگر بيان، عاليترين، نبايد خرج سافل و پست گردد؛ زيرا، چنين روشي، قطعاً غلط است.
اگر آنان، مأمور به هدايت خلق و مكلّف به تكاليف بسيار مشكل نبوت ميگردند، قبل از آن كه مردم از رنج و زحمت آنان استفاده كنند و به سوي هدف و صراط مستقيم هدايت شوند، خود آنان، به وسيلهي همان تكاليف، تا عاليترين درجات قرب الهي صعود ميكنند.
آن چه را كه پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله و اولاد معصوم او، از تكاليف و دستورهاي بسيار مشكل نبوّت و امامت استفاده كردهاند، نسبت به آن چه نصيب امّت آنان شده، همانند نسبت بي نهايت با متناهي است.
بر اين اساس، ذات آن بزرگواران، قبل از خلق و بعد از خلق، همواره، غرض از خلقت عالميان و حجّت و دليل بر اصل ايجاد بودهاند.
به ديگر بيان، آن بزرگواران، علّت نهايي نظام صنع هستند كه بدون آنان، خداي متعال، دست به ايجاد هستي نميزد. به همين دليل است كه در زيارت جامعهي كبيره آمده است: ((بكم فتح الله و بكم يختم))؛
نيز مرحوم صدر المتألهين، در ((باب حجت)) شرح اصول كافي، فصل ديگري را منعقد فرموده به نام ((باب أنَّ الأرض لاتخلو من حُجّة))
در حديث يكم اين باب، ابن ابي عمير، از حسين بن ابي علاء نقل ميكند كه از امام صادقعليه السلام سؤال ميكند:
((تكون الارض ليس فيها إمام؟ قال: لا))؛
((آيا امكان دارد كه زمين، خالي از امام باشد؟ در جواب فرمودند: ((ممكن نيست.))
در شرح اين حديث، مرحوم صدر المتألهين فرموده است: اتّفاق سلف و خلف، بر آن است كه پس از هر پيامبري، جانشيني لازم است و محال است كه پس از درگذشت پيامبر، براي او، جانشيني تعيين نگردد.
اگر چه در كيفيّت نصب جانشين، اختلاف است كه آيا به دست مردم است يا خداي تعالي بايد نصب فرمايد.
ملاصدرا، به طور مفصل، وارد جريان تاريخ خلفا گرديده و شرح حال نسبتاً مفصّلي از فساد و تباهيهاي دستگاه بني اميه را ارائه داده و ميگويد، آيا اينان هستند كه پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:
((مَن مات و لم يعرفْ امامَ زمانه مات ميتة جاهليّة))
آيا نشناختن امثال معاويه و وليد خمّار و يزيد قمار باز و دائم الخمر و مروان حمار، موجب مرگ جاهلي است؟ اين فكر، نه تنها غلط است بلكه اعتقاد به آن، شرم آور است.
نيز، در صفحه 462 همان كتاب، روايت ديگري را نقل كرده است كه امام صادقعليه السلام فرمود:
((لو بقيت الأرض بغير إمامٍ لساخَتْ))
زمين، بدون امام، قرار نخواهد گرفت.
او، در شرح اين حديث، به نكتهي دقيقي اشاره فرموده كه در صفحات پيشين نيز يادآوري شد. ميفرمايد، غرض از خلقت و ايجاد صنع، برخاستن انسانهاي كامل است كه سلطان راستين دستگاه آفرينش و خليفة الله في الأرض باشند.
تمامي مقدّمات وجود انسان، از حركات افلاك تا تلاش جميع ملائكة الله، جملگي، در سمت و سوي پيدايش آن بزرگ شخصيتهاي هستي حركت ميكنند و آنان، علت غايي عالميان هستند و معلوم است كه با فقد علّت، معلول، قطعاً، منتفي است؛
يعني، اگر ارواح طيّبهي امامان معصومعليهم السلام، در عرصهي وجود، ظاهر نگردند، هرگز در بناي هستي، خشتي بر خشت ديگر استوار نگردد.
پس هم اكنون، وجود امام معصوم، حتمي و قطعي است و خورشيد تابان امام دوازدهمعليه السلام، نابودي و عدم را بر جهان و جهانيان، مهار فرموده و يكي از بركات وجودي آن حجّت كبراي خدا، بقاي نظام جهان است.
نيز ملاصدرا در شرح اصول كافي، ج 1، ص 556، از امام صادقعليه السلام روايتي ديگر نقل ميكند. ابن ابي يعفور از امام صادقعليه السلام نقل ميكند كه امام صادقعليه السلام فرمود:
((اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كَمُلتْ به أحلامهم))
((يعني، هرگاه امام مهدي قيام فرمايد، خداي تعالي، دست خود را بر سر بندگان گذارد و عقول و فهم آنان را كامل گرداند.))
ايشان، در توضيح آن روايت ميفرمايد: امام عصر، حضرت مهدي،عليه السلام همين زمان، حاضر و موجود و حيّ است ولي از نظر ما غايب و پنهان است.
اگر لقب آن حضرت را ((قائم)) قرار دادهاند، بدان جهت است كه او هرگز، به صورت پير و كهنسال از كار افتاده نيست و مريض نميشود و پيامدهاي روزگار، او را تحليل نميبرد و تغييرات جهاني در او تغييري به وجود نميآورد و موت و هلاكت، عارض او نخواهد بود.
نيز بايد دانست كه روح آن امام معصومعليه السلام هرگز جداي از بدن او نيست و امام زمانعليه السلام داراي حيات جسماني، همانند ديگر مردمان است. او غذا ميخورد و ميخوابد و مانند ديگران، سخن ميگويد و داراي حركت و سكون و جلوس است و مينويسد و ميخواند.
كميل، از امام مؤمنان و امير البيانعليه السلام نقل كرده كه فرمود:
((صحبوا الدنيا بابدانٍ أرواحُها معلّقةٌ بالملأ الاعلي أولئك خلفاء الله في أرضه و الدّعاة إلي دينه.))
آن، امامان معصوم، به دنيا آمده و در اين دنيا، همانند ديگران، داراي حيات جسماني هستند، ولي روح آنان، به عالم عالي و فوق اين جهان مادّي، مرتبط است. آنان، خلفاي خداي و نگاهدارندگان دين در زمين هستند و مردم را بدان سوي ميخوانند. مرحوم صدر المتألّهين اضافه فرموده كه زندگي حضرت ولي عصرعليه السلام در اين سيارهي زمين، همانند بقاي حضرت عيسي در آسمان است كه هرگز كسي نتواند در طول عمر آن بزرگوار، به خود شك راه دهد؛ زيرا، اين توهّم، از ضعف ايمان و نبود معرفت به چگونگي زندگي آن امام معصومعليه السلام خواهد بود.
امّا معناي روايت كه فرمود، ((إذا قام قائمنا)) به معناي خروج و ظهور آن بزرگوار است، و اين امر، قطعي و حتمي است، به طوري كه اگر در دنيا، بيش از يك روز باقي نباشد، در آن روز، حتماً، ولي عصر، عجّل الله فرجه الشريف، ظهور خواهد فرمود. عدد روايات، در اين مسأله، از حدّ تواتر گذشته و از ضروريات مذهب حق، شيعهي اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله است.
در كتب مخالف و موافق، به اين حادثهي عظيم جهاني، تصريح شده است. او، سپس، در دنبالهي اين كلام، به نقل گفتار مفصّلي از محي الدين عربي، كه شيخ بهايي آن را در اربعين خود آورده، پرداخته است.
در بين كلمات محي الدين عربي، اين چند بند شعر است كه خود محي الدين انشاء فرموده است:
ألا إنّ ختم الأولياء شهيدٌ
و عين إمام العالمين فقيدٌ
هو السيّد المهدي من آل أحمدٍ
هو الصارم الهندي حين يعيد
هو الشمس يجلو كل غيم و ظلمةٍ
هو الوابل الوسمي حين يجود
اي مردم جهان! آگاه باشيد خاتم الأولياء، امام زمان، هم اكنون شاهد بر ما است، اگر چه وجود آن حضرت، ميان ما ظاهر نيست.
آن آقاي بزرگوار، همان مهدي آل محمدصلي الله عليه وآله است. او، همان شمشير برّان است آنگاه كه ظهور كند. او، خورشيدي است كه به هنگام ظهور، هر ابرو ظلمتي را ميزدايد. او آن گاه كه بر عالمين ظاهر شود، همانند باران بسيار پر آب و فراواني است كه بركاتش بر تمامي عالم جاري خواهد بود.
سپس مرحوم صدر المتألهينقدس سره، فصلي را به نام ((هدايةٌ حِكميّة)) باز فرموده واز فتوحات محي الدين عربي، باب 355، نقل ميكند كه ما، به هنگام زندگي، خود را در اين جهان، چنان يافتهايم كه به صورت عادي زندگي كرده و از همين زمين كه بدن ما از آن نشأت يافته، ارتزاق ميكنيم و توهّم كردهايم كه يگانه راه ادامهي زندگي، همين است، ولي نميدانيم كه خدايي كه ميان بدن و اين غذاها و روابط ديگر زندگي، نسبتهايي برقرار كرده، ميتواند طور ديگري، اولياي خود را نگه دارد كه آثار حيات و حرارت بدن و قدرت بازوي او را همچنان نيرومندتر نگه بدارد و نه چنين است كه هر چه را ما ندانيم، او نيز نتواند. نعوذ بالله من جهلنا العظيم.
خداي تعالي، در اين عالم، يك سلسله علل و اسباب ظاهري را آفريد، ولي علل و اسباب خفي و باطني نيز بسيار دارد كه فقطبه برخي از اولياي خود، نوري عطا فرمود تا بتوانند پردههاي ظاهري اين علل و اسباب را كنار زنند و در حدّ همان نور؛ در ظلمات اين علل و اسباب حركت كنند و تو، هرگز، طمع در آن چه براي تو ميسور نيست، نكن كه اسرار، بر همه كس جز آن كه خدا بخواهد، بسته است.
دقّت كن كه بدن ما، چگونه از هوا ارتزاق ميكند، به طوري كه اگر ظاهر بدن را مسدود كنند و رابطهي هوا را با بشره بدن قطع كنند، انسان، قدرت بقا نخواهد داشت.
پس گمان نبايد كرد كه روزي خواري، فقط همان خوردن غذا و نوشيدن آب است.
سپس مرحوم صدر المتألهين به شرح باقي حديث شريف پرداخته و ميفرمايد، ((وضع الله يده علي رؤوس العباد)) معنايش آن است كه گاهي خداي تعالي، از وسايط فيض خود تعبير به ((يد)) فرموده است و او، به واسطهي همان وسايط، كارهاي اين عالم را سامان ميبخشد. معناي ((رؤوس العباد)) عقول و فهم آنان است كه خدا به وسيلهي تعليم و تعلّم و اشتغال به تحصيل عقول آنان را رشد ميدهد و به عقول آنان، حدسهاي قويّ به سبب الهام جناب حق، افاضه ميگردد، به طوري كه آماده دريافت تعليم و تربيت حضرت مهديعليه السلام ميگردند.
مسلّم است كه نفوس انساني، از زمان حضرت آدم تاكنون، به تدريج، رشد يافته و لطافت و صفاي عقلاني بني آدم، هميشه، رو به رشد است. زيرا، نظام تربيتي حضرت وليّ عصرعليه السلام چنان است كه نياز به استعدادهاي فراوان دارد.
نيز، مرحوم ملاصدرا، در جلد ششم تفسير خود، صفحهي 298، ذيل فصلي كه به عنوان ((مكاشفه)) باز فرموده، ميگويد، از آيهي بيست و هفتم سوره حديد، معلوم است كه سنّت غير قابل تخلّف الهي، بر آن است كه هيچ زماني، زمين، از حجّت خدا بر خلق، خالي نيست و قيام حجّت، از زمان آدم (ع) تا زمان خاتم و پس از رسول خاتمصلي الله عليه وآله به وسيلهي اولاد معصوم دوازدهگانهاشعليهم السلام، برقرار است. اكنون، زمين و زمان، در حريم امن و امان حضرت ولايت ختمي، مهدي موعودعليه السلام، كه ختم اين سلسلهي ((حجج الله علي خلقه)) است، باقي و برقرار است.
نيز در صفحهي 299 از نهج البلاغه، از اميرمؤمنان نقل ميفرمايد كه اميرمؤمنانعليه السلام به كميل بن زياد فرمود:
((اللهم بلي لاتخلو الأرض من قائم للّه بحجّة، ظاهراً مشهوراً، أو مستتراً مغموراً، لأنْ لاتبطُلَ حُجَجُ الله و بيّناته. و أين أولئك أولئك و الله! الاقلّون عدداً الأعظمون خطراً - إلي ان قال - أولئك خلفاء الله في أرضه و الدّعاة الي دينه. آه!آه! شوقاً إلي رؤيتهم))؛
((البته، چنين است كه زمين، از حجّت قائم خدا، هرگز، خالي نيست، چه ظاهر باشد و يا پنهان، زيرا، بايد حجّت و دليل، بر مردم تمام باشد. راستي، كجايند آن اولياي خدا كه تعدادشان بسيار كم و مقام و عظمت آنان، بسيار بزرگ است؟
- تا آن جا كه فرموده -
آنان، خلفا و داعيان دين الهي در زمين هستند. آه!آه! كه بسيار در آرزوي شوق ديدار آنان هستم.))
سپس مؤلّف كتاب گويد، از اين حديث جليل، چند نكته به دست آيد:
1. آباداني زمين و وجود انسانها و ساير كاينات، به طفيل وجود انسان كامل و ربّاني است.
2. ضرورتي نيست كه آن وليّ تامّ و كامل، ظاهر باشد، بلكه چه بسا او مستور و از ديدهها مخفي باشد.
3. سپس از فتوحات محي الدين عربي، عبارتي بسيار شگفت آور نقل ميكند. ايشان، در باب 366 فتوحات گويد:
((إنّ للّه خليفةً يخرج من عترة رسول الله من ولد فاطمة، عليها السلام. اسمُهُ اسمُ رسول الله صلي الله عليه و آله و جدُه حسين بن علي عليهما السلام يُبايَع بين الرّكن و المقام))؛
خدا، خليفهاي دارد، كه از عترت رسول الله و از اولاد فاطمه است و جدّ او، حسين بن علي است. مردم، در ميان ركن و مقام، با او بيعت ميكنند.
محي الدين، اوصافي را از حضرت وليّ عصرعليه السلام نقل ميكند كه درست، همانند عقايد صحيح شيعه است. اين مبحث، در فتوحات، بسيار مفصّل است و شيخ بهايي در كتاب اربعين خود، ملخّص آن را بيان كرده است. اما تأسف آور آن كه در چاپهاي اخير فتوحات، اين مطلب، حذف شده است كه اين گونه دستهاي خائن، در تاريخ، بسيار بوده است.
مرحوم آخوند ملاصدرا، در مفاتيح الغيب، صفحهي 485، المشهد الثاني في باطن النبوّة و ظاهره)) بحث بسيار جالبي را طرح فرموده است كه در قسمت آخر آن، ص 487، ميفرمايد: آنگاه كه حضرت مهديعليه السلام ظهور فرمايد، آنچه حاكم بر امّت اسلامي خواهد شد، كشف صحيح مطابق با واقع خواهد بود. در اسلام، تمامي مذاهب برداشته ميشود و به حكم واحد امام معصوم - كه واجب الاتباع جملگي است - در صراط واحد قدم بر ميدارند. در آن زمان، اجتهاد هيچ مجتهدي حجّت نيست، همانند زمان رسول الله كه فقط رأي حضرت خاتم النبيين، صلوات الله عليه و آله، حاكم بود؛ زيرا، امام معصوم، صلوات الله عليه، آن چه را كه در علم حضرت حقّ متعال، جلَّ جلالُه است، يافته و همان را بر مردم ابلاغ ميفرمايد و آن گاه است كه احكام جاري در ميان مردم، صريح لوح محفوظ بوده و همگان با حقيقتها و واقعيّتها، زندگي خود را ميگذرانند.
نويسنده گويد، آن چه از ارتباطات وسيع جهاني و كثرت نشريات و تأسيس دانشگاهها و پژوهشكدهها و حوزههاي علميه، اكنون شاهد و ناظر هستيم، جملگي، در جهت رشد سريع انسانهاست، و خداي متعال، براي بازسازي بشر و آمادگي او براي تحمّل هدايت ويژهي الهي، در اين قرن، وسائل لازم را از كمون طبيعت بيرون كشيده و جملگي را در معرض استفاده عموم قرار داده است و اين واقعهي عظيم، از مهمترين علايم و عجيبترين نشانههاي ظهور حضرت مهديعليه السلام و پيدايش دولت حق و غلبهي دين الهي بر تمام توطئههاي شوم ابليسهاي روزگار خواهد بود. ان شاء الله.
[مجله انتظار شماره 5 : - اعتقادي] |
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
انتظار ,
مهدویت ,